کد مطلب:77630 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

خطبه 146-راهنمائی عمر











و من كلام له علیه السلام و قد استشاره عمر بن الخطاب فی الشخوص لقتال الفرس بنفسه.

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است در وقتی كه مشورت كرد با او عمر بن الخطاب در رفتن به سوی جنگ سپاه عجم بنفسه و به سر عسكری خود:

«ان هذا الامر لم یكن نصره و لا خذلانه بكثره و لا قله. و هو دین الله الذی اظهره و جنده الذی اعده و امده، حتی بلغ ما بلغ و طلع حیث طلع. و نحن علی موعود من الله. و الله منجز وعده و ناصر جنده. و مكان القیم بالامر مكان النظام من الخرز یجمعه و یضمه. فان[1] انقطع النظام تفرق و ذهب[2]، ثم لم یجتمع بحذافیره ابدا.»

یعنی به تحقیق كه این دین اسلام غلبه و عدم غلبه ی او به بسیاری و به كمی سپاه نیست و اسلام دین خدای آنچنانی است كه غلبه داده است او را بر جمیع ادیان و او سپاه خدایی است كه امداد و اعانت كرده است او را، تا اینكه رسید به آن مرتبه كه رسید و ظاهر شد در هر جایی كه بایست ظاهر شود و ما ثابت باشیم بر وعده (ای) از جانب خدا به غلبه دادن دین اسلام و خدا وفاكننده به وعده ی خود می باشد و یاور سپاه خود است. و مكان و مرتبه ی صاحب اختیار و بزرگ دین اسلام مثل مرتبه ی ریسمان است از برای شده ی[3] مروارید كه این صفت دارد كه جمع می گرداند دانه های مروارید را در یكجا و با

[صفحه 644]

هم پیوسته دارد، پس هر وقتی كه بریده شود ریسمان، متفرق و پراكنده شوند و بروند هر یك به جایی، پس جمع نگردند همه ی آنها هرگز.

«و العرب الیوم و ان كانوا قلیلا، فهم كثیرون بالاسلام و عزیزون بالاجتماع. فكن قطبا و استدر الرحی بالعرب و اصلهم دونك نار الحرب، فانك ان شخصت من هذه الارض انتقضت علیك العرب من اطرافها و اقطارها، حتی یكون ما تدع وراءك من العورات اهم الیك مما بین یدیك.»

یعنی طایفه ی عرب امروز، اگر چه اندك باشند به عدد، پس ایشان بسیارند به حسب قوت و شوكت به سبب اسلام، غالب باشند بر خصم به سبب اجتماع و اتفاق، پس باش تو در میان ایشان ساكن مثل قطب از برای آسیا كه در میان آسیا ساكن است و به گردش درآر آسیای جنگ را به طایفه ی عرب و گرم گردان ایشان را در آتش جنگ به امیری غیر از تو، پس هر گاه تو بیرون رفتی از این زمین مدینه، فرود می آیند به یكبار بر تو طایفه ی عرب از اطراف و اكناف زمین مدینه، تا اینكه می شود اهتمام و محافظت آنچه را كه واگذاشته ای در پشت سر تو از زنان سپاه ضرورتر به سوی تو از آن چیزی كه پیش روی تو است از دعوت ولایات فارس به اسلام و حرب با ایشان.

«ان الاعاجم ان ینظروا الیك غدا یقولوا: هذا اصل العرب، فاذا قطعتموه استرحتم، فیكون ذلك اشد لكلبهم علیك و طمعهم فیك. فاما ما ذكرت من مسیر القوم الی قتال المسلمین فان الله سبحانه هو اكره لمسیرهم منك و هو اقدر علی تغییر ما یكره. و اما ما ذكرت من عددهم، فانا لم نكن نقاتل فیما مضی بالكثره و انما كنا نقاتل بالنصر و المعونه.»

یعنی به تحقیق كه عجمها اگر نگاه كنند به تو در فردا، می گویند كه این است اصل و بزرگ عرب، پس هر گاه شكستید او را و گرفتید او را[4]، پس آسودید از شر او، پس این قول باعث شدت حرص ایشان شود بر جنگ تو و طمع ایشان گردد در گرفتن تو. پس اما آنچه مذكور كردی تو از حركت قوم عجم به سوی جنگ مسلمانان، پس به تحقیق كه خدای منزه از نقایص نارضاتر است از حركت ایشان از تو و قدرت او بیشتر است بر

[صفحه 645]

تغییر چیزی كه راضی نیست به آن. و اما آنچه مذكور كردی تو از بسیاری عدد ایشان، پس به تحقیق كه ما صحابه نبوده ایم در زمان گذشته كه عهد پیغمبر صلی الله علیه و آله باشد كه مقاتله و محاربه كنیم با دشمنان به اعانت بسیاری سپاه و نبوده ایم كه مقاتله كنیم مگر به یاوری و اعانت از جانب خدا.

[صفحه 646]


صفحه 644، 645، 646.








    1. در هر سه نسخه: فاذا و در همه نسخه های دیگر: فان.
    2. در هر سه نسخه: النظام و ذهب و در همه نسخه های دیگر: تفرق و ذهب و در بعضی از نسخه های چاپی: تفرق الخرز و ذهب.
    3. شده: رشته ای كه دانه های گرانبها (یاقوت و مروارید) را بدان كشیده به گردن یا جامه آویزند. (فرهنگ معین 2 / 2034.
    4. چ: شكستند او را و گرفتند او را.